لغت “Glib” یک واژه انگلیسی است که در فارسی به معنای “سرسری”، “سریع و آسان”، “بیتفاوت” و “بیاعتنا” به کار میرود. تلفظ این واژه به صورت /ɡlɪb/ است.
کاربردها و نقشها:
– Glib به طور عمومی به شخصی اطلاق میشود که در بیان و صحبت کردن بسیار ماهر و روان است، اما به ندرت توانایی ارائه دقیق و عمیق در موضوعات را دارد. به عبارت دیگر، این شخص ممکن است به سرعت و بیدقتی به سوالات پاسخ دهد و از سطح بحث عمیق و پیچیده خودداری کند.
– در برخی موارد، “Glib” به معنای “تزویر” و “تقلب” نیز به کار میرود، به ویژه زمانی که شخصی با استفاده از زبان روان و ماهرانه، سعی در فریب و گول زدن دیگران داشته باشد.
مترادفها و متضادها:
– مترادفهای “Glib” شامل واژههای “smooth-talking”، “slick”، “fluent” و “articulate” میشوند.
– متضادهای “Glib” شامل واژههای “thoughtful”، “careful” و “considerate” میباشند.
تاریخچه و ریشهشناسی:
واژه “Glib” از ریشهٔ قدیمی انگلیسی “glibbe” گرفته شده است که به معنای “لغزنده” و “لیس” بوده است. در طول زمان، معنای این واژه تغییر کرده و به معنای “سرسری” و “بیدقت” در زمینهٔ صحبت و بیان درآمده است.
اولین مورد استفاده:
اولین مورد استفادهٔ واژه “Glib” در ادبیات انگلیسی به طور کتبی در قرن ۱۴ میلادی ثبت شده است. این واژه در آثار ادبی و شعری از آن زمان به کار رفته است.
توضیحات گرامری:
واژه “Glib” در اصل یک صفت است و میتواند به صورت مستقیم قبل از اسم قرار بگیرد. به عنوان مثال، “a glib speaker” به معنای “یک سخنران سرسری” استفاده میشود. همچنین، میتوان از این واژه به صورت قید نیز استفاده کرد. به عنوان مثال، “He spoke glibly” به معنای “او به سرعت و بیدقت صحبت کرد” است.